سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کوثر دالان بهشت....

ارسال‌کننده : قطعه ی گمنام در : 89/3/6 5:17 صبح

 

با من می مانی؟!

تنهایم نگذار...

دیوار استوار،پنجره ی بدون هوا.

دلم گرفته...

فریادم را در کدام فضا رها کنم که آوار نسازد؟

راهی به بیرون نیست

تمامی مسیرها را دزدیده اند

مثل تک تک ستاره ها

تنهایم مگذار...

دل کوچکم با امید تو پر شده

هوا،آسمان و ماه را پنهان کرده اند.

تنهایم مگذار...

شاید این آخرین راه باشد.

با من می مانی؟!

 




کلمات کلیدی : شهید، شعر، قطعه، بهشت، گمنام، کوثر، تنها

آقا اجازه! شهید شده....

ارسال‌کننده : قطعه ی گمنام در : 89/3/5 10:48 عصر

پدرم شهید است

به نام خدا

من می خواهم در آینده شهید بشوم. برای این که...."

معلم که خنده اش گرفته بود، پرید وسط حرف مهدی و گفت: «ببین مهدی جان! موضوع انشاء این بود که در آینده می خواهید چه کاره بشین. باید در مورد یه شغل یا یه کار توضیح می دادی. مثلاً، پدر خودت چه کارست؟

آقا اجازه! شهید شده....




کلمات کلیدی : شهید، شهادت، گمنام، انشاء، تشییع، معلم

باور اگر ندارید، شاهد بیاورم..

ارسال‌کننده : قطعه ی گمنام در : 89/3/5 8:39 صبح

به یاد شهدای گمناممی گویند بشر هماره سودایی پرواز بوده است و ساده انگارانه می پندارند آنچه اکنون بدان دست یافته، همان آرزوی دیرینه است که در نهاد او نهاده اند. غافل که آنچه او را مبتلای آن نوشته اند، در آسمان پرسه زدن و در ابرها غوطه ور شدن نیست. پرواز برای ما نه آن است که بدان دل خوش ساخته اند.

 

پرواز برای ما، جدا شدن از زمین نیست، آنسان که ماندن، چسبیدن به آن ...

پرواز برای ما، به آسمان رسیدن نیست، کهکشان در نوردیدن نیست...

اصلاً، پرواز برای ما آسمان و زمین ندارد. در زمین سکنی گزیدن همان و از آسمان گذشتن، همان.

نه از یک آسمان، تا آنجا که حتی ملک را نیز بال بشوزد.

و گویا از همین روست که ما را بال نداده اند؛ شاید، تا بدانیم پرواز برای ما، بال زدن نیست، پریدن نیست.

بال زدن و پریدن و اوج گرفتن، برای پرنده هاست...

انسان فقط پرواز می کند؛ یعنی پرواز می شود... اوج نمی گیرد، عروج می گیرد...

باور اگر ندارید، شاهد بیاورم..؟




کلمات کلیدی : شهید، بهشت، یاد، پرواز، گمنام، شهدا، مردان بی ادعا

دلـبـسـته یــاران خــراسـانـی خویشم...

ارسال‌کننده : قطعه ی گمنام در : 89/3/4 5:2 صبح

العهد للمرجع العلی الامام الخامنه ای القدسه

بشکسته ‌تر ازخویش ندیدم به همه عمر

افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم

هر چند « امین » ،  بسته دنیا نیـم اما

دلـبـسـته یــاران خــراسـانـی  خویشم

 

 

 




کلمات کلیدی : شهید، شعر، گمنام، خامنه ای، رهبر، سید خراسانی، یاران

اکنون بر کدامین دشت می بارد...

ارسال‌کننده : قطعه ی گمنام در : 89/3/4 3:50 صبح

نپرس برای چه گریه می کند، اینجا بوی بهشت می دهد

سایه ها زیر درختان در غروب سبز می گریند.
شاخه ها چشم انتظار سرگذشت ابر
و آسمان
چون من غبار آلود دلگیری.
باد بوی خاک باران خورده می آرد.
سبزه ها در رهگذار شب پریشانند
آه
اکنون بر کدامین دشت می بارد؟
باغ حسرتناک بارانی ست
چون دل من در هوای گریه ی سیری ...




کلمات کلیدی : شهید، شعر، قطعه، باران، گمنام، دشت، گریستن

عاقبت سایه ی گمگشته ی کیستم...

ارسال‌کننده : قطعه ی گمنام در : 89/3/4 2:18 صبح

سایه ی گمگشته ی کیستم

بوی غربت می دهم اما غریبه نیستم
                 گر چه می دانم که من اندر غریبی زیستم
مثل رودی بستر این خاک را طی کرده ام
                       تا بفهمم عاقبت در جست و جوی کیستم
در عبور لحظه ها بر روی پای اشتیاق
                     لب شکست از خستگی اما چنان می ایستم
دست بادی برگ های سبز عمرم را ربود
                      گر چه اینجا هستم اما در حقیقت نیستم
رو به روی آینه شب تا سحر غم می خورم
                     تا بدانم عاقبت سایه ی گمگشته ی کیستم؟

 




کلمات کلیدی : شهید، شهادت، شعر، قطعه، بهشت، گمنام، غربت، گمگشته، لاله، راهیان نور

به یاد آنان که بی ادعا در آسمان اوج گرفتند....

ارسال‌کننده : قطعه ی گمنام در : 89/3/3 3:9 صبح

به یاد آنان که بی ادعا، در آسمان اوج گرفتند

...آن ها که بر فراز آسمان درس پرواز آموخته بودند ،

دیگر زیستن بر خاک زمین میسرشان نبود و جنگ بهانه ای بود

تا مشق نیمه کاره ی آسمانی بودنشان را کامل کنند ....

 




کلمات کلیدی : شهید، شهادت، آسمان، اوج، پرواز، گمنام، فراز

تولدی دیگر...

ارسال‌کننده : قطعه ی گمنام در : 89/3/3 3:3 صبح

من اکنون ایستاده ام و خود را می نگر م

من اکنون ایستاده ام و خود را می نگر م

که دارم از پس تکه ابرهای نمودین خویش سر می زنم.

طلوع خود را می نگرم

و خود را به نرمی و رضایت،

غرق لذت و امید،

تسلیم او می کنم.

او که مرا در خود می مکد

و من همچنان ساکت می مانم تا تمام شوم!

نسیم امید بر چهره ام می وزد و من،

در نشئه ی مطبوع نیست شدن هایم،

غرقه در شکر و اشک،

در انتظار آنم که از آن پر شوم.

احساس می کنم که آن چه اکنون در من می جوشد،

سراپایم را فرا می گیرد،

تمام"هستن" م را لبریز می کند.

همه ی لکه هایی را که از اثر انگشت طبیعت

بر دیواره های"بودن" م مانده بود،می زداید.

مرا در خود می شوید.

دیگرم می سازد و من،

گرم این لذت درد آمیز تولد خویش،

ساکت مانده ام.

اما نمی دانی!

این که در من فرا می رسد به عظمت همه ی این هستی است،

چه می گویم؟

به عظمت ابدیت است.

به عظمت مطلق است و به هراس بی کرانگی!

سنگینی آفرینش را دارد و جلال خدا را

و "بودن" من،

این قفس تنگ و ناتوان،

گنجایش آن را ندارد.

احساس می کنم که در خود فرو می شکنم،

نمی دانم چیست؟ اما بی تابم

 




کلمات کلیدی : شهید، شهادت، شعر، گمنام، تولد، شریعتی

به مناسبت سالروز تولدی دوباره

ارسال‌کننده : قطعه ی گمنام در : 89/3/2 11:22 عصر

سالروز آزاد سازی خرمشهر

روحیه جسارت و شهامت در میان نیروهای ایرانی

 کنت دمارانش ( رئیس سابق سازمان جاسوسی فرانسه ) می گوید : ایرانی ها افراد خطرناک خاور میانه هستند که وقتی دارای احساسات مذهبی می شوند قدرتشان دو برابر می شود . در اردوگاه های اسرای ایرانی افرادی را دیدیم که قاطعانه برای فدا کردن جان خود در راه اعتقاداتشان آمادگی داشتند. آن منظره منادی جنگ جهانی چهارم بود که ما از آن درک نامشخصی در ذهن داریم. اعتقادات مذهبی این افراد برای سوق دادنشان به سوی انجام کارهایی غیر ممکن نقش به سزایی را ایفا می کرد.                                 





کلمات کلیدی : شهدای گمنام، شهادت، عکس، خرمشهر، سوم خرداد، آزادی، فتح، لایه پنهان جنگ، شهامت

درخت قلب من از میوه گرانبار است...

ارسال‌کننده : قطعه ی گمنام در : 89/3/2 6:0 صبح

 

درخت قلب من از میوه گرانبار است.

بیایید  ای روح های گرسنه آنها را بچینید،

بخورید و سیر شوید.

روح من از شرابی کهنه لبریز است.

ای دلهای تشنه بیایید، بنوشید و تشنگیتان را فرو بنشانید.

 




کلمات کلیدی :

<      1   2   3   4   5      >