سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اکنون بر کدامین دشت می بارد...

ارسال‌کننده : قطعه ی گمنام در : 89/3/4 3:50 صبح

نپرس برای چه گریه می کند، اینجا بوی بهشت می دهد

سایه ها زیر درختان در غروب سبز می گریند.
شاخه ها چشم انتظار سرگذشت ابر
و آسمان
چون من غبار آلود دلگیری.
باد بوی خاک باران خورده می آرد.
سبزه ها در رهگذار شب پریشانند
آه
اکنون بر کدامین دشت می بارد؟
باغ حسرتناک بارانی ست
چون دل من در هوای گریه ی سیری ...




کلمات کلیدی : شهید، شعر، قطعه، باران، گمنام، دشت، گریستن

ای کاش می شد فهمید

ارسال‌کننده : قطعه ی گمنام در : 89/2/31 4:28 عصر

ای کاش می شد فهمید...

ای کاش می شد فهمید در دل آسمان چه می گذرد

که امشب با ناله ای بغض آلود

بر دیار این دل خسته

اشک می ریزد

-----------------------------------------

عصر یک جمعه دلگیر
 دلم گفت
 بگویم و بنویسم
 که
 چرا آب به گلدان نرسیدست و
 هنوزم که هنوز است
 غم عشق به پایان نرسیدست
 بگو به حافظ دلخسته ز شیراز بیاید
 بنویسد
 که چرا

 یوسف گمگشته به کنعان نرسیدست

 چرا کلبه احزار به گلستان نرسیدست

 




کلمات کلیدی : شهید، شهدای گمنام، شهادت، شعر، قطعه، آسمان، منتظر، موعود، باران