سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاقبت سایه ی گمگشته ی کیستم...

ارسال‌کننده : قطعه ی گمنام در : 89/3/4 2:18 صبح

سایه ی گمگشته ی کیستم

بوی غربت می دهم اما غریبه نیستم
                 گر چه می دانم که من اندر غریبی زیستم
مثل رودی بستر این خاک را طی کرده ام
                       تا بفهمم عاقبت در جست و جوی کیستم
در عبور لحظه ها بر روی پای اشتیاق
                     لب شکست از خستگی اما چنان می ایستم
دست بادی برگ های سبز عمرم را ربود
                      گر چه اینجا هستم اما در حقیقت نیستم
رو به روی آینه شب تا سحر غم می خورم
                     تا بدانم عاقبت سایه ی گمگشته ی کیستم؟

 




کلمات کلیدی : شهید، شهادت، شعر، قطعه، بهشت، گمنام، غربت، گمگشته، لاله، راهیان نور

تولدی دیگر...

ارسال‌کننده : قطعه ی گمنام در : 89/3/3 3:3 صبح

من اکنون ایستاده ام و خود را می نگر م

من اکنون ایستاده ام و خود را می نگر م

که دارم از پس تکه ابرهای نمودین خویش سر می زنم.

طلوع خود را می نگرم

و خود را به نرمی و رضایت،

غرق لذت و امید،

تسلیم او می کنم.

او که مرا در خود می مکد

و من همچنان ساکت می مانم تا تمام شوم!

نسیم امید بر چهره ام می وزد و من،

در نشئه ی مطبوع نیست شدن هایم،

غرقه در شکر و اشک،

در انتظار آنم که از آن پر شوم.

احساس می کنم که آن چه اکنون در من می جوشد،

سراپایم را فرا می گیرد،

تمام"هستن" م را لبریز می کند.

همه ی لکه هایی را که از اثر انگشت طبیعت

بر دیواره های"بودن" م مانده بود،می زداید.

مرا در خود می شوید.

دیگرم می سازد و من،

گرم این لذت درد آمیز تولد خویش،

ساکت مانده ام.

اما نمی دانی!

این که در من فرا می رسد به عظمت همه ی این هستی است،

چه می گویم؟

به عظمت ابدیت است.

به عظمت مطلق است و به هراس بی کرانگی!

سنگینی آفرینش را دارد و جلال خدا را

و "بودن" من،

این قفس تنگ و ناتوان،

گنجایش آن را ندارد.

احساس می کنم که در خود فرو می شکنم،

نمی دانم چیست؟ اما بی تابم

 




کلمات کلیدی : شهید، شهادت، شعر، گمنام، تولد، شریعتی

یک نفر در دل خاک....

ارسال‌کننده : قطعه ی گمنام در : 89/3/1 11:33 عصر

یک نفر در دل خاک

زندگی دفتری از خاطرهاست
یک نفر در دل شب، یک نفر در دل خاک
یک نفر همدم خوشبختی هاست
یک نفر همسفر سختی هاست
چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد
ما همه همسفریم
یادمان باشد فردا حتما ناز گل را بکشیم
حق به شب بو بدهیم
و نخندیم دیگر به ترکهای دل هر گلدان
و به انگشت نخی خواهیم بست تا فراموش نگردد فردا
زندگی شیرین است
زندگی باید کرد
و بدانم که شبی خواهم رفت

...و شبی هست که نباشد پس از آن فردایی




کلمات کلیدی : شهید، شهدای گمنام، شهادت، شعر، قطعه، در دل خاک، خاطره، عکس، یاد

به یاد جانبازان سفر کرده...

ارسال‌کننده : قطعه ی گمنام در : 89/3/1 9:28 عصر

رفتم مرا
ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی بجز گریز برایم نمانده بود
این عشق
آتشین پر از درد بی امید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود
رفتم که
داغ بوسه پر حسرت ترا
 با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم
رفتم که نا
تمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم
 رفتم ‚
مگو ‚ مگو که چرا رفت ‚ ننگ بود
عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما
از
پرده خموشی و ظلمت چو نور صبح
بیرون فتاده بود یکباره راز ما
رفتم
که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
در لابلای دامن شبرنگ زندگی
رفتم که
در سیاهی یک گور بی نشان
فارغ شوم ازکشمکش و جنگ زندگی
من از دو
چشم روشن و گریان گریختم
از خنده های وحشی طوفان گریختم
 از بستر
وصال به آغوش سر هجر
آزرده از ملامت وجدان گریختم
ای سینه در حرارت
سوزان خود بسوز
دیگر سراغ شعله آتش زمن مگیر
می خواستم که شعله
شوم سرکشی کنم
مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر
روحی مشوشم که شبی
بی خبر ز خویش
در دامن سکوت بتلخی گریستم
نالان ز کرده ها و پشیمان
ز گفته ها
دیدم که اینجا ماندنی نیستم
 






کلمات کلیدی : شهدای گمنام، شهادت، شعر، جانباز، سفر، قطعه، تصویر

من با تو زندگی می کنم...!

ارسال‌کننده : قطعه ی گمنام در : 89/3/1 12:49 صبح

من با تو زندگی می کنم...!

می خواهی بخند

می خواهی گریه کن

یا می خواهی مثل آینه مبهوت باش

مبهوت من

ودنیای کوچکم

دیگر چه فرق می کند باشی یا نباشی

من با تو زندگی می کنم...!




کلمات کلیدی : شهید، شهدای گمنام، شهادت، زندگی، سجده، خاک، شعر، جنوب، مناطق جنگی

ای کاش می شد فهمید

ارسال‌کننده : قطعه ی گمنام در : 89/2/31 4:28 عصر

ای کاش می شد فهمید...

ای کاش می شد فهمید در دل آسمان چه می گذرد

که امشب با ناله ای بغض آلود

بر دیار این دل خسته

اشک می ریزد

-----------------------------------------

عصر یک جمعه دلگیر
 دلم گفت
 بگویم و بنویسم
 که
 چرا آب به گلدان نرسیدست و
 هنوزم که هنوز است
 غم عشق به پایان نرسیدست
 بگو به حافظ دلخسته ز شیراز بیاید
 بنویسد
 که چرا

 یوسف گمگشته به کنعان نرسیدست

 چرا کلبه احزار به گلستان نرسیدست

 




کلمات کلیدی : شهید، شهدای گمنام، شهادت، شعر، قطعه، آسمان، منتظر، موعود، باران

<      1   2   3