ای گمشده ی آسمانی من....

ارسال‌کننده : قطعه ی گمنام در : 89/3/9 6:44 صبح

ای گمشده ی آسمانی من...

گویند  همه ی آدمها در دنیا گمشده ای دارند
و برای پیدا کردن گم شده هاشان  باید هجرت کنند .
                ای گمشده ی آسمانی من ،
برای پیدا کردنت بار سفر را بسته ام .
می دانم راهم بسی طولانی و پر فراز و نشیب است
  اما من آماده ام !
چرا که بی تو محو شدن ذره دره ی خود را می بینم .
آری من آماده ام !
                     آماده ی هجرت از خود !
از خود هجرت می کنم تا به تو برسم و جاودانگی را در آغوش بگیرم .
راهی بس طولانی پیش رو دارم . با چشمان منتظرت امیدم بخش !




کلمات کلیدی : شعر، سفر، قطعه، آسمان، گمگشته، هجرت، آدم، پیدا

به یاد جانبازان سفر کرده...

ارسال‌کننده : قطعه ی گمنام در : 89/3/1 9:28 عصر

رفتم مرا
ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی بجز گریز برایم نمانده بود
این عشق
آتشین پر از درد بی امید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود
رفتم که
داغ بوسه پر حسرت ترا
 با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم
رفتم که نا
تمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم
 رفتم ‚
مگو ‚ مگو که چرا رفت ‚ ننگ بود
عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما
از
پرده خموشی و ظلمت چو نور صبح
بیرون فتاده بود یکباره راز ما
رفتم
که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
در لابلای دامن شبرنگ زندگی
رفتم که
در سیاهی یک گور بی نشان
فارغ شوم ازکشمکش و جنگ زندگی
من از دو
چشم روشن و گریان گریختم
از خنده های وحشی طوفان گریختم
 از بستر
وصال به آغوش سر هجر
آزرده از ملامت وجدان گریختم
ای سینه در حرارت
سوزان خود بسوز
دیگر سراغ شعله آتش زمن مگیر
می خواستم که شعله
شوم سرکشی کنم
مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر
روحی مشوشم که شبی
بی خبر ز خویش
در دامن سکوت بتلخی گریستم
نالان ز کرده ها و پشیمان
ز گفته ها
دیدم که اینجا ماندنی نیستم
 






کلمات کلیدی : شهدای گمنام، شهادت، شعر، جانباز، سفر، قطعه، تصویر