نفرین و آه
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست .
حق با سکوت بود ، صدا در گلو شکست .
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند .
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست .
سر بسته ماند بغض گره خورده در دلم .
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست .
ای داد ، کس به داغ دل باغ، دل نداد .
ای وای ، های های عزا در گلو شکست .
آن روزهای خوب که دیدیم ، خواب بود.
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست .
((بادا)) مباد گشت و ((مبادا)) به باد رفت .
((آیا))ز یاد رفت و ((چرا در گلو شکست)) .
فرصت گذشت و حرف دلم نا تمام ماند .
نفرین و آه
کلمات کلیدی :